English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (6614 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
duties U حقوق
customs duties U حقوق گمرکی
customs duties U عوارض گمرکی
stamp duties U حق تمبر
succession duties U مالیات برارث
he is nehgent of his duties U در انجام وفایف خودسهل انگار است
duties free U معاف از حقوق گمرکی
import duties U حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
custom duties U حقوق گمرکی
countervailing duties U حقوق گمرکی جبرانی
death duties U مالیات بر ارث
preferential duties U حقوق گمرکی امتیازی
levy duties U گمرک بستن
religious duties U واجبات
levy duties U گمرک بستن به جنسی
import duties U گمرک اجناس وارداتی
specific duties U عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
stamp duties U پول تمبر
excise duties U مالیات غیرمستقیم
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
i paid him out well U خوب تلافی بسرش دراوردم
i paid him out well U خوب از جلوش درامدم
paid-up U فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
paid U پرداخت شده
well paid U دارای حقوق کافی
the work was well paid U پول خوبی
pre paid U پیش پرداخت
pre paid U از قبل پرداخت شده
well paid employees U میگیرند
reply paid U جواب قبول
She paid for it with her life . U بقیمت جانش تمام شد
the work was well paid U مزدخوبی برای این کارداده شده
low-paid U کارگرانبادستمزدپائین
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
well paid employees U کارمندانی که حقوق خوب
post paid U که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
paid up capital U سرمایه پرداخت شده
capital paid in U ذخیره سرمایه
carriage paid to ... U با هزینه حمل تا ...
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
capital paid in U سرمایه پرداخت شده
duty paid U گمرک شده
duty paid U گمرک پرداخته
freight paid to U هزینه حمل پرداخت شده
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
paid in capital U سرمایه پرداخت شده
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
carriage freight paid to ... U با هزینه حمل تا ...
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
freight and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
I paid him back. in his own coin. U حقش را کف دستش گذاشتم
marriage portion ordinary paid U مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it. U چوبش راخورده ام
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com